سلام بر تو ای فرستاده خوبی ها، ای مهربانترین فرشته خاک. تو از ملکوت آسمان به زمین فرا خوانده شدی تا انسان را با معنای واقعی اش آشنا کنی. تو، آفتاب روشن حقیقت بودی در شام تیره زندگی. از مشرق دلها برآمدی و اکنون، آسمان تب دار غروب جانگداز توست. (صلی الله علیک یا رسول الله)
چه دشوار است شرح جانگذار سوختن شمع و چه دنیای غریبی است دنیای پست خاک. آن که فروغش بیشتر است، سوز و گدازش نیز بیشتر است و آن که بیشتر در اندیشه روشنایی و فروزندگی است، بیشتر در معرض حمله ظلمت و خاموشی. آنان که دل از سنگ دارند و همعنان تاریکیاند، گویی در هجوم بر خورشید مسابقه گذاشتهاند تا در پرتو جمال تابناکش، بر او بتازند و خاموشش کنند. بهنازم سرفرازی و کرامتِ خورشید را که با این همه، روی از عاشقان جمالش باز نمیگیرد و دست مهر و گرمی از سرشان برنمیدارد. داستان امامان معصوم و مظلوم شیعه، داستان غمانگیز سنگ و سبوست که چون گوهر پاک ذات خویش به آلودگی دنیا نیالودند و جز به رضایت جانان و هدایت مردمان نیندیشیدند، از آلودگان دنیا کشیدند آنچه کشیدند، و اینک حکایت جانسوز دومین معصوم ؛ کریم مظلوم. السلام علیک یا حسن ابن علی ایها المجتبی یابن رسول اللّه.
شبى تنها
میان این همه رؤیا
تو را دیدم ...
تو را با قامتى زیبا
میان دشتى از گلها
کنارت بحر آبى رنگ
و دستانت پر از گلبوته هاى نور
پر از گلبرگ یاس و سوسن و مریم
و من سر تا به پا حیرت
دلم سنگین از این غمها
از این دنیا
که ناگه
آهویى رعنا
در آغوش تو شد آرام
صدایى از دل دریا
چنین مى خواند :
به قربان پناه گرمت اى مولا !
تمام صورتم را اشک ها پر کرده بود، آرى
چنین رؤیا مرا واداشت
که بنویسم :
به قربان پناه گرم تو آقا !