سفارش تبلیغ
صبا ویژن
عطر دل آرای خدا
 
آقای غریبم ... سهم من در غربت شما چقدر است؟؟؟

یک ثانیـه از عمر همیـن یک شب یلدا

باعث شده تاصبح به یُمنش بنشینیم

ده قرن زعمــر پســرفاطمه طـی شد

یک شب نشدازهجرظهورش بنشینیم

 

اللهم عجل لولیک الفرج



نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 90/9/30 توسط ابوالفضل فتحیان دستگردی

یکی از القاب عالی و شکوهمند حضرت ولی عصر (عج) لقب قائم است. این لقب از القاب خاصه است که ویژه ی آن حضرت می باشد و بر دیگر امامان معصوم (ع)اطلاق نمی شود و نیز لقبی است که دارای رمز و راز مخصوص می باشد و یادآور صحنه های حیرت انگیز و روزهای شکوهمند و شگفت آوری است.در روایاتی تصریح شده که مبداء پیدایش این لقب افتخارآفرین، مصادف با عاشورا بوده است و در روز شهادت سالار شهیدان و پیشوای احرار و آزادگان جهان، حضرت حسین بن علی (ع)، از سوی ذات لایزال الهی به این لقب مقدس و پر افتخار نایل و سرافراز گردید.طبری از علمای امامیه در قرن چهارم هجری، نقل می کند که ابوحمزه ثمالی می گوید به حضرت امام محمد باقر (ع) عرض کردم: «ای فرزند رسول الله! چگونه علی (ع) «امیرالمؤمنین» نامیده شد و حال آنکه هیچ کس پیش از او به این اسم نامیده نشده و بعد از او هم روا نیست احدی را بدین نام بخوانند؟» حضرت فرمود: «لِأَنَّهُ میرَهُ العِلم یمتارُ مِنهُ وَ لا یمتارُ مِن اَحَدٍ سِ.ته؛ یعنی، زیرا او منبع و کانون علم بود از او اخذ علم می شد و از غیر او اخذ نمی شد.» عرض کردم: «ای زاده ی پیامبر! مگر همه شما قائم به حق نیستید و حق را بر پا نمی دارید، پس چرا تنها ولی عصر را قائم می خوانند؟» فرمود: «چون جدم حسین (ع) کشته شد، فرشتگان صدا را به گریه و ناله بلند نموده عرض کردند: «بار خدایا از کسانی که برگزیده ی تو و فرزند برگزیده ی تو، ارزشمندترین و بهترین خلق تو را کشتند در می گذری؟!» خداوند، به آنان وحی فرستاد: «ای فرشتگان من آرام بگیرید سوگند به عزت و جلال خودم که قطعاً از آنان انتقام خواهم گرفت هر چند بعد از مدتی باشد.» آنگاه پرده از جلوی دیدگان آنان کنار زد و امامان از فرزندان امام حسین (ع) را یکی پس از دیگری به آنان نشان داد. فرشتگان از این منظره، مسرور و شادمان گردیدند و دیدند که یکی از آن بزرگواران ایستاده مشغول نماز است. خداوند فرمود: «با این قائم (شخص ایستاده) از قاتلان حسین (ع) انتقام خواهم گرفت.»(دلائل الامامه ، محمدبن جریر طبری،452)

و نیز شیخ طوسی (ره) نقل کرده که محمد بن حمران می گوید امام صادق (ع) فرمود: «چون جریان شهادت امام حسین (ع) واقع شد، فرشتگان به خدا نالیدند و خروش برآورده و به خداوند متعال عرض کردند: «بار خدایا آیا با حسین که انتخاب شده ی تو و فرزند پیامبر توست اینچنین رفتار می شود؟» خداوند شبح و سایه ی قائم (ع) را در برابر آنان در حالت ایستاده مجسم کرد و فرمود: «با این (قائم) از ستم کنندگان به حسین (ع) انتقام خواهد گرفت.»(کافی ، ج 1،ص465)

اکنون با ملاحظه این دو روایت، شدت ارتباط و پیوند محکم و پایدار میان حضرت امام حسین (ع) و حضرت ولی عصر (ع) را بنگرید. آری لقب مقدس قائم در روز شهادت حسین و به برکت امام حسین (ع) به آن حضرت اعطا شد و در رابطه با شهادت امام حسین (ع) مهدی (ع) قائم آل محمد (ع) گردید.



نوشته شده در تاریخ شنبه 90/9/5 توسط ابوالفضل فتحیان دستگردی

ای شوکت نماز! شکوه روزه! اصالت حج! کرامت زکات! شرافت دین و هیبت عدل! بار غیبت بر زمین بگذار و بال فرج بگشای. دیگر نه وقت پنهان شدن از چشمان آبی آسمان است. زمین بی تو کشتزار ظلم شده است، و باران،اشک فرشتگان را همسفر.
آه، دیگر حوصله ما را ندارد; ناله از ما می نالد، و گریه پایان خود را نگران است.
ای صبح! شام ما را سینه بشکاف; ای سپیده! سپاه سیاهی را درهم شکن، ای شکوهمندی دین! تیرگی بخت ما را برمتاب; ای شهسوار دشتهای پی درپی غیبت! «تیزتک گام زن، منزل ما دور نیست.»
«شام تو اندر یمن، صبح تو اندر قرن، ریگ درشت وطن، پای تو را یاسمن، ای چو غزال ختن! تیزترک گام زن. منزل ما دور نیست.» (1)
نماز، روی به قبله تو ایستاده است; که قبله کعبه تویی.
روزه، لب تشنه یاد تو است; که شادی افطار تویی.
حج، بیابانهای غیبت را به شوق تو می پیماید; که سعی او صفای توست.
جهاد، انتظار ذوالفقار تو را می کشد; که تیزی شمشیر وی، فرمان توست.
زکات، خرقه درویشی به تن کرده است; سخاوت را به او بیاموز!
امامت، عزادار غیبت است; که بی تو کناره نشین گودها شده است.

یادها از یاد رفته اند; بی وفایی را از آنان بازگیر!
با تو گلها، همه می خندند; بی تو هر گلی، دهانه زخمی چرکین است.
با تو باران، پیامبر طراوت و زندگی است; بی تو باران، هق هق آسمان است.
با تو، هر بیگانه ای آشناست; بی تو آشنایان، کینه وران بی رحمند.
با تو، هر روز، امروز است; بی تو روزها همه دیروزند.
با تو، همه خویشان منند; بی تو، برادرانم یوسف کشان کنعانند.
با تو، من می خندم، می گریم، می بالم، می شورم، می نازم، می تازم، و می مانم;
بی تو، من، ماندن را نیز از یاد برده ام.
با تو، من غم گنجشکان زمستانی را هم می خورم.
بی تو مرا با خود نیز کاری نیست.
با تو، ز نو هر رازی گشوده است; بی تو هر کلمه رازی است; هر گردی، کوهی از پوشیدگی است; هر قطره دریایی از حیرت و شگفتی است، و هر لحظه، یک تاریخ حسرت.
با تو «رفتگان » حسرت خورا ماندگانند; بی تو «من » شرمسار بودن خویش است.
دریغا که این دریغاها پایان نگرفته است.
حسرتا! که دمی بی حسرت نزیستیم.
دردا! که از درمان دوریم.
و افسوس که افسانه خود را افسون کرده ایم.
تو را به انتظاری که می کشی سوگند که نگاه ما را چنین خیره مخواه و بخت ما را چنین تیره.
دیروز، روزهای غیبت را می شمردم ، روز بیگاه شد، و ماه اقبال در چاه.
در غم ما روزها بیگاه شد.
روزها با سوزها همراه شد.
روز گر رفت گو رو باک نیست.
تو بمان ای آنکه چون تو پاک نیست. (2)
دیروز، هزار جرثمه یاس، چنگ و دندان نشانم می دادند، و من همه را به اشارت یک نوید روحانی از خود راندم.
اینک، کریمانه ترین وعده های خدای تو را، بر سینه دل نگاشته ایم، تا حرز جان از چشم زخم مایوسان باشد; که هیچ زنده دلی، مژده های ربانی را به پای نغمه های شوم نومیدی نمی ریزد.
زان شبی که وعده کردی، روز وصل روز و شب را می شمارم، روز و شب .

پی نوشت ها
1 .دیوان اقبال، با مقدمه احمد سروش، «نغمه کاروان »، ص 227.
2 .مثنوی معنوی، دیباچه.



نوشته شده در تاریخ جمعه 90/8/27 توسط ابوالفضل فتحیان دستگردی