سفارش تبلیغ
صبا ویژن
عطر دل آرای خدا
 
آقای غریبم ... سهم من در غربت شما چقدر است؟؟؟

 

سلام بر تو ای فرستاده خوبی ها، ای مهربانترین فرشته خاک. تو از ملکوت آسمان به زمین فرا خوانده شدی تا انسان را با معنای واقعی اش آشنا کنی. تو، آفتاب روشن حقیقت بودی در شام تیره زندگی. از مشرق دلها برآمدی و اکنون، آسمان تب دار غروب جانگداز توست. (صلی الله علیک یا رسول الله)

 

چه دشوار است شرح جان‏گذار سوختن شمع و چه دنیای غریبی است دنیای پست خاک. آن که فروغش بیشتر است، سوز و گدازش نیز بیشتر است و آن که بیشتر در اندیشه روشنایی و فروزندگی است، بیشتر در معرض حمله ظلمت و خاموشی. آنان که دل از سنگ دارند و هم‏عنان تاریکی‏اند، گویی در هجوم بر خورشید مسابقه گذاشته‏اند تا در پرتو جمال تابناکش، بر او بتازند و خاموشش کنند. به‏نازم سرفرازی و کرامتِ خورشید را که با این همه، روی از عاشقان جمالش باز نمی‏گیرد و دست مهر و گرمی از سرشان برنمی‏دارد. داستان امامان معصوم و مظلوم شیعه، داستان غم‏انگیز سنگ و سبوست که چون گوهر پاک ذات خویش به آلودگی دنیا نیالودند و جز به رضایت جانان و هدایت مردمان نیندیشیدند، از آلودگان دنیا کشیدند آنچه کشیدند، و اینک حکایت جان‏سوز دومین معصوم ؛ کریم مظلوم. السلام علیک یا حسن ابن علی ایها المجتبی یابن رسول اللّه‏.

 

شبى تنها
میان این همه رؤیا
تو را دیدم ...
تو را با قامتى زیبا
میان دشتى از گلها
کنارت بحر آبى رنگ
و دستانت پر از گلبوته هاى نور
پر از گلبرگ یاس و سوسن و مریم
و من سر تا به پا حیرت
دلم سنگین از این غمها
از این دنیا
که ناگه
آهویى رعنا
در آغوش تو شد آرام
صدایى از دل دریا
چنین مى خواند :
به قربان پناه گرمت اى مولا !
تمام صورتم را اشک ها پر کرده بود، آرى
چنین رؤیا مرا واداشت
که بنویسم :
به قربان پناه گرم تو آقا
!

 



نوشته شده در تاریخ یادداشت ثابت - شنبه 91/10/17 توسط ابوالفضل فتحیان دستگردی