اللهم صل علی محمدوآل محمدوعجل فرجهم
گر چه مجنونم و صحرای جنون جای من است .............لیک دیوانه تر از من دل شیدای من است
آخر از راه دل و دیده سر آرد بیرون............................نیش آن خار که از دست تو در پای من است
رخت بر بست ز دل شادی و هنگام وداع....................با غمت گفت که یا جای تو یا جای من است
سر تسلیم به چرخ آنکه نیاورده فرود..........................با همه جور و ستم همت والای من است
جامه ای را که زدل رنگ نمودم امروز..........................بر جفا کاری تو شاهد فردای من است
آنکه در راه طلب خسته نگردد هرگز..........................پای پر آبله وادیه پیمای من است
این چشمها که محروم از یک نگاه یارند......................بهتر که کور گردند بگذار حون ببارند
آن کو قرار دارد کی داغ یار دارد................................قومی کنار یارند اما ز یار دورند
پروانه سوخت بالش بشنو زبان حالش........................یارب مباد عشاق از شمع کم بیارند
چشم انتظار ماندن از انتظار دور است.........................آنان که جان سپردند مردان انتظارند
آنان که بی تو سوزند سوزند عالمی را........................ای وای اگر بدین سوز آهیزدلبرآرند
برچسبها: اشعار درباره امام زمان